تو نامهربان مه همانی که بودی
تو نامهربان مه همانی که بودی
همان ماه نامهربانی که بودی
مرا آزمودی همه عمر و اکنون
همان در پی امتحانی که بودی
بر آن بودی اول که از در برانی
چو می بینمت بر همانی که بودی
دلم سوختی کاستی جان و بازم
مراد دل و کام جانی که بودی
به تو از وفا من چنانم که بودم
به من از جفا تو چنانی که بودی
همین از تو من تلخکامم وگر نه
تو آن شوخ شیرین زبانی که بودی
رفیق از غم آن جفاجو همانا
شکسته دل و ناتوانی که بودی رفیق اصفهانی
همان ماه نامهربانی که بودی
مرا آزمودی همه عمر و اکنون
همان در پی امتحانی که بودی
بر آن بودی اول که از در برانی
چو می بینمت بر همانی که بودی
دلم سوختی کاستی جان و بازم
مراد دل و کام جانی که بودی
به تو از وفا من چنانم که بودم
به من از جفا تو چنانی که بودی
همین از تو من تلخکامم وگر نه
تو آن شوخ شیرین زبانی که بودی
رفیق از غم آن جفاجو همانا
شکسته دل و ناتوانی که بودی رفیق اصفهانی
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 13 آذر 1396 ساعت 18:50 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 135